خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
راديكال عشق
عشق مجموعه ايست از :
(( دلتنگي،مهرباني،دوري،انتظار،غم و اندوه،گذشت،صبوري،بي وفايي،اشك،ياد هم بودن،شوق و... ))
عشق حديث نامشروع نفس پرستي نيست.
عشق بد آموزي نيست.
بلكه واژه اي گران بهاست كه فقط دلداده ارزش آن را مي داند.
پس ابتدا عشق را بشناسيد
سپس از آن سخن بگوييد.
می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخندی
بگو تا ماهم بخندیم..
اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری
بگو تا ماهم غصه بخوریم.
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی
باید آدمش پیدا شود!
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم
ولی آن نقطه راهم
میخ میکوبم
تقدیم به تو باعشق
دست عشق از دامن دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟
می توان آیا به دریا حکم کرد ؟ که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست ، باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را ، بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را ، در کف مستی نمی بایست داد
سعید دوست گرامی
ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم !
زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــتش ...داری " !!
چهار شنبه سوری راه انداخته ایم...
ســـرخی ِ تو از من ، زردیِ من از تــــو !
همیشه من می سوزم .....و همیشه تو می پــــری
من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، حکمتی می آید ،
من و فرسایش دل ، تو و تصمیم و مکان ، ما و تقدیر و زمان
چه شود آخر دلتنگیها ! خدا می داند
دوست داشتنِ کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردنِ کاکتوس می مونه
هر چی محکم تر بغل کنی
بیشتر آسیب میبینی ...
اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم/
چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم/
کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست/
شب بی تابش ماه روی تو برده امانم…
عاشق بودن را من يادت دادم . .
دلـتــنـــگــی
هــدیــه مـی دهنــد
لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!
بــه خـــدا
تمــــامـ شــد
دلـــــــــــم...!
ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست،///اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست.ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست،///آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست.ببارای باران که شعرتلخ جدایی خواندنی نیست //غم تلخی که درسینه دارم فراموش شدنی نیست
گاﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﯾﻢ ﯾﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎن ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ
دلا دیشب چه میکردی تو درکوی حبیب من؟ الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من؟
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم / تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم / تو را و فادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم / تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم / تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟
حوا بودن تاوان سنگینی دارد …
وقتی آدمـ ها برای هر دمـ و بازدمـ
هوا نیاز دارند …
همیشه خودم را در لا به لای خاطراتت گم میکنم |
چه زود ازم خسته شدی چه زود از یاد بردی منو
چه زود یکی دیگه اومد جامو گرفت تو دل تو
بهم وفا نکردی و تیشه زدی به قلب من
منو به غم نشوندی و گذشتی از کنار من
نمیدونم به جرم عشق یه عمره که زندونیم
توی آتیش غم تو یه عمره دارم میسوزم
چــــه تو بـاشـی
چـــه نباشـی...
و مــ ـن خیــ ـــلی وقــ ــت پیـــش یـــاد گرفـ ـــته امـ ،
زندگــ ــی آسان تـر از ایـــن حرفــ ــهاستـ
و
با ارزشتر از وجود یک آدم
وای چه سخته که تو رو
کنار اون حس می کنم
سپردی دستاتو به اون
خودم رو پر پر می کنم
شوکه شدم تو اضطراب و سختیا
وای چه دردیه خدا
وای چه دردیه خدا
حالا فقط فکرم شده
تو رو ببینم و بگم
دست دلت درد نکنه
که پرپرم کردی گلم
قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض
یک طرف خاطره ها!
یک طرف پنجره ها!
در همه آوازها! حرف آخر زیباست!
آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست
چه فایده ؟
که زبان ِ مرا نمیفهمی !

کوچه را دیدی به وقت شب چه تنها میشود
|
|
یعنی با تو خواندن از جنون ،
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن ،
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا،
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در ،
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،
عشق یعنی قلبی آماج خطر
عشق یعنی من می خوانم تو را
عشق یعنی بگذری از آبرو ،
عشق یعنی کلبه های آرزو
عشق یعنی همه چیز یعنی
زندگی یعنی مسیری رو به آب ،
زندگی یعنی نه بیداری نه خواب
زندگی یعنی سرای امتحان ،
زندگی یعنی در ان عاشق بمان
زندگی یعنی کمی و کاستی ،
زندگی یعنی دروغ و راستی
زندگی یعنی صفا ، مهر و وفا ،
زندگی یعنی ستم ، جور و جفا
زندگی یعنی سفر ، راهی دراز ،
زندگی یعنی جهانی رمز دار
زندگی یعنی مهی در پشت ابر ،
زندگی یعنی بلا و درد و صبر
زندگی یعنی دو روزی میهمان ،
زندگی یعنی فریب میزبان
زندگی یعنی رسیدن به هدفم.........*
فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادیـــــ!
.
و صـــدای گامهای غریبهـــ ای که به سلـــول من می آمـــد
مدام گفتی خیالت تخت من وفادارم
و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم
برای عشق بازی تو با دیگری…
روزگار
ادما از ادما زود سیر می شن
ادما از عشق هم دلگیر می شن
ادما رو عشقشون پا می ذارن
ادما ادم و تنها می ذارن
من و دیگه نمی خوای خوب می دونم
تو کتاب دلت اینو می خونم
یادته اون عشق رسوا یادته
اون همه دیوونگیها یادته
تو می گفتی که گناه مقدسه
اول و اخر هر عشق هوس
ادما اخ ادمای
چی می مونه از شما ها یادگار
دیگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب دو رو خسته شدم
نمی خوای بمونی توی این خونه
چشم تو دنبال چشمای اونه
همه حرفای تو یک بهونس
اون جهنمی که میکن این خونس