دستت را بر روي چشمانم ميگذاري
دستت را بر روي چشمانم ميگذاري پلكهايم را ميبندي ميگويي: رفتنم ديدني نيست نگاه نكن ! ميروي و صداي پاهايت، آخرين موسيقي زندهي دنيايم ميشود اینبارمیخواهم برای همیشه خاموش شوم یا بروم جایی که هیچ مشترکی صدای بوق ِ آزادم را نشنود همین ... پلكهايم را ميبندي ميگويي: رفتنم ديدني نيست نگاه نكن !
در دسترس نباشم ٬
نظرات شما عزیزان: