دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

عـشق تـو بـه تـار و پـود جـانم بـسته است

بـی روی تـو درهـای جهـانم بـسته است

از دست تـو خـواهـم کـه بـر آرم فــریـاد

در پـیش نـگاه تـو زبـانم بـسته است

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

خوابيده بودم كابوس ميديدم ؛ از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم...

افسوس...

يادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده بودم...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

مهم نیست بقیه در مورد تو چی فکر می کنن مهم اینه که اونقدر مهمی که در موردت فکر می کنن.

سعيد  رحيمي

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

دلم می خواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را می لرزاند فریاد بزنم ،
فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود.
صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم می زند ،
تنهایی در کوچه های سرد و خالی…
کجایی ای یار من ؟
کجایی که جایت در کنارم خالی است.
در این شب بارانی تو را می خواهم ،
به خدا جایت خالی خالی است.
کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد
تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ،

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها راکم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است…
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی…

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

تنهــا بودن قــدرت مــی خــواهــد
و ایـن قــدرت را کســی بـه مـن داد
کـه روزی مـی گفت
تنهــــایـت نمــی گــذارم !!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

هنوز نیامده ای خداحافظ؟!
تقصیر تو نیست، همیشه همینگونه بوده است...!
برو، ولی من پشت سرت دست نه،
دل تکان می دهم...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

می‌ بینی‌ ؟
حتی نرسیدن به تو هم ،
داستانِ پر از رویایِ خودش را دارد
یادت باشد
عاشق را نه شب تهدید می‌‌کند ، نه مرگ
فقط فاصله...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

آنقدر پیش این و آن
از خوبــــــــی هایش گفتم
که وقتی سراغش را می گیرند
شرم دارم بگویم
تنهایــــــــم گذاشت!!!

صفحه قبل 1 ... 37 38 39 40 41 ... 50 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.