دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

لكه

خـــدایـا دیدے ؟؟؟ ڪُلـے بـاراטּ فرسـتـادے تـا ایـن لـڪہ ها را از دلم بشــویـــے . . . مـטּ ڪہ گفتـہ بودم لڪـہ نیسـت زخــم اسـت ، زخــــــــ ــــــــــم . . ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ + اینجا زمین است...رسم آدم هایش همه عجیب.... اینجا گم که میشوی بجای اینکه دنبالت بگردن... فراموشت میکنند... : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ + اینجا گرگ ها هم هم افسردگی مفرط گرفته ان دیگر گوسفند نمی درند... به نی چوپان دل میسپارند و گریه می کنند:( : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ +May be sun die May be stars feel down And you forget me But ،I never!never!i : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ بـــاران همیشـــه میبــــارد امـــا مـــردم ستـــاره را بیشتـــر دوســتـــ دارنــد... نــــامـــردیسـتـــ آن همـــه اشکـــ را بــه یکــ چشمــک فـــروختــن : ▄ █ ▄ █ ▄ ▄ █ ▄ █ ▄ █ چندیست مرده ام.... اما کسی باور نمی کند...!!! این مردم تا به عزایم ننشینند... مرگم را باور نمی کنند!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

به دلتنگی هایمـــ دست نزن

می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!!

آنگاه غرقـــــ می شــــــــــــوی

در سیلابـــــ اشكهایی

كه بهانه ی روانــــــ شدنش هستی

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

بیا برای یک بار هم که شده.......


دست به خلاف بزنیم.........!


من اندوه تو را میدزدم........!


تو تنهایی مرا............!

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

هـنـوز هـسـتنـد پــــســــرانــــــے کـه بـوی مـردانــگـی مـی دهـنـد ...

در دسـتـانـشـان عـزت یـک مـرد واقـعـی لـمـس مـی شـود ...

مـی شـود بـه آنـها تـکـیـه کـرد ...!

اهـل نـامــوس بــازی نیـسـتنـد !...

مـی شـود روی حـرف و قـول هـایـشـان حـسـاب کـرد ...!


هـنـوز هـم هـسـتنـد دخــــتـــــرانــــــے کـه تـنـشـان بـوی مـحـبـت خـالـص مـی دهـد !

بـکـر و نـابـنـد ...

احـسـاسـاتـشـان دسـت نـخـورده اسـت، لـمـس نـشـده انـد، تـحـقـیـر نـشـده انـد ...

آری، هـنـوز هـم هـسـتنـد !

نـادرنـد ! کـمـیـاب انـد ! پـاک انـد !

روزی کـه قـرار مـی شـود کـنـار گـوش کـودکـی لالایـی بـخـواننـد

شـرمـشـان از نـام "مـــــــــادر" نـمـی شـود !

و در آغـوش هـمـسـرشـان، چـشـمـانـشـان را نـخـواهـنـد بـسـت کـه بـا رویـای دیـگـری سـر کـننـد



هـنـوز آدم هـایـی از جـنـس فـرشــتـه پیـدا مـی شـونـد ...

كـمـیـاب انـد !

امـــا هــســتنــد ...

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

به دلتنگی هایمـــ دست نزن

می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!!

آنگاه غرقـــــ می شــــــــــــوی

در سیلابـــــ اشكهایی

كه بهانه ی روانــــــ شدنش هستی

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

دیـ ـروز دست هــایَـش میـ ـاטּِ دست هـایمــ بـ ـود ...

امـروز عـڪسَش و فـ ـردا سیـ ــــگــ ـــ ــار !

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

مگــ ـــر قلب من بت بود کــ ــه خدا برای شکستنش تورا فرستاد؟؟


نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

جاے بازے با دڪمه*هاے ڪیـبُــرد و آفـــریدنِ ڪلماتـــــــ …

دوست داشتمــ با انگشت*هاے تو بازے مـےڪردمــ

و احساس خلق مـے ڪردمــ ...

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | نظر بدهید

خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم





 

همانی که وقتی دلش می گیرد و بغضش می ترکد، می آید سراغت

 

من همانی ام که همیشه دعاهای عحیب و غریب می کند

 

و چشم هایش را می بندد و می گوید

 

من این حرف ها سرم نمی شود. باید دعایم را مستجاب کنی

نوشته شده در تاريخ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه | 1 نظر

بدبختــی یعنی

یک عمــر تلاش کنی شــــاه بشی

امـــا بعد بفهمی بی بی دلت دلداده ی ســــربازه





صفحه قبل 1 ... 28 29 30 31 32 ... 50 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.