دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

حيف كه خدا
 
طعمش را نچشيد
 
و گر نه
 
لب هايت بايد ،
 
از ميوه هاي بهشتي
 
مي شد ...!

نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

توهین آمریکایی های موهن و شیطانی به ساحت پاک و مقدس پیامبر رحمت، حضرت محمد رسول الله(ص) را به محضر ولی عصر "عجل الله تعالی فرجه الشریف" تسلیت عرض میکنم.

نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
"رابرت داینس زو " قهرمان مشهور گلف آرژانتین زمانی در یک مسابقه مبلغ زیادی پول برد. در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه زنی به سوی او دوید و با التماس و زاری گفت که فرزندش مریض است و برای درمان او هیچ پولی ندارد. قهرمان گلف، بی درنگ تمام پول را به زن داد . يك هفته بعد يكي از ...

مقامات انجمن گلف به رابرت گفت که او ساده لوحی کرده و آن زن اصلا بجه مریضی نداشته که هیچ، حتی ازدواج هم نکرده است .

رابرت با خوشحالی گفت: " پس خدا را شکر که هیچ کودک مریض و در حال مرگی در کار نبوده است "  !





نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی،
من آن را گــِــره ای می کردم بین نخ های کاموا
حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برای
تو
بافتـــــه ام نیستی …
به خودم دلـــــداری می دهم …
برایش کـــوتاه بود؛
خوب شد که رفت …!!!

نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
همیشه از گلایه ها فاصله داشته ایم
شاید
یادمان رفته
که در کودکی هم برای فهمیدن کلمات ،
کمی فاصله لازم بود.

**************************************************

مــن زانــو هـایـم را بــه آغـوش کــشیده بـــودم...
وقتــی تــو بــرای آغــوش دیـگری...
زانــو زده بـودی ...

**************************************************

اینجا تا پیراهنت را سیاه نبینند
باور نمی کنند
چیزی از دست داده باشی ...

**************************************************

برایم سیگاری آتش بزن*=
میان لب هایم بگذار و دور شو ....
پر از باروتم !!!


*************************************************

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم
مثل زمین
که می‌ترسید زیر برکۀ کوچکی غرق شود
و آسمان
که می‌دانست یک شب پرنده‌ای
تمام بادهایش را به مسیر دیگری می‌برد

*************************************************

می‌ترسیدم عاشقت شده باشم
مثل زمین
که می‌ترسید زیر برکۀ کوچکی غرق شود
و آسمان
که می‌دانست یک شب پرنده‌ای
تمام بادهایش را به مسیر دیگری می‌برد

*************************************************

یک نفر ... یک جایی ... تمام رویاهاش لبخند توست ... و زمانی که به تو فکر می کنه ... احساس می کنه که زندگی واقعا با ارزشه ... پس هر گاه احساس تنهایی کردی ... این حقیقت رو به خاطر...


*************************************************

در و دیوار دنیا رنگی است. رنگ عشق. خدا جهان را رنگ كرده است.
و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشك نخواهد شد.
از هر طرف كه بگذری، لباست به گوشه‌ای خواهد گرفت و رنگی خواهی
شد.
اما كاش چندان هم محتاط نباشی؛ شاد باش و بی‌پروا بگذر، كه خدا كسی را دوست‌تر دارد كه لباسش رنگی‌تر است.

*************************************************

گرامی ترین و زیباترین ها در جهان،
نه دیده می شوند و نه حتی لمس می شوند،
.
.
آنها را تنها باید در دل حس کرد.

*************************************************

نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

تا توانی رفع غم از چهره ی غمناک کن


در جهان گریاندن آسان است


اشکی پاک کن


نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |

دلم از نبودنت پر است،

 آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد ...

اللهم عجل لولیک الفرج


نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
هر کجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟

من نمی دانم
که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.








نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |
هر کاری کردم که تو رو گم کنم از خاطره‌ها
به در بسته خوردم و باز از تو گم شد لحظه‌ها

خاطره‌های بودنت چه جور فراموشش کنم

دلی که تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنم

************************************

خیال نکن

اگر برای کسی
تمام شدی
امیدی هست

خورشید

از آنجا که غروب می کند
طلوع نمی کند

********************************

نوشته شده در تاريخ 26 شهريور 1391برچسب:, توسط ترانه |




ممنون از اقای رضا امیر زاده وبابک
سپاس دوستان

صفحه قبل 1 ... 23 24 25 26 27 ... 50 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.