دلنوشته های عاشقانه من
دلنوشته های من
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

متــــــــاسفم

 



نه براـے تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست

نه براے خودم که دروغ تنهـا خط قرمز زندگیـستــ بـرایم

 

متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را

از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم

تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم...! 

 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

 حکایت مــــــن و تـــــــــــو

 

حکایت آتـــــ ـــــش و آبــــــــــ... بود

به آغوشم که کشیدی

خاموش شدم

نابود شدم

اما تو همان آب جاری خواهی ماند

شاید آتش دیگری در آغوشت جان دهد....

تـــــــــــو رفتی ...

 

همه ی آدمهای خاکستری این شهر هم ؛ روزی خواهند رفت!

در این میان تنها، تنــــــــــهایی ست که تنـــــــــهایم نمیگذارد......


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

 

 حکایت مــــــن و تـــــــــــو

 

حکایت آتـــــ ـــــش و آبــــــــــ... بود

به آغوشم که کشیدی

خاموش شدم

نابود شدم

اما تو همان آب جاری خواهی ماند

شاید آتش دیگری در آغوشت جان دهد....

تـــــــــــو رفتی ...

 

همه ی آدمهای خاکستری این شهر هم ؛ روزی خواهند رفت!

 

در این میان تنها، تنــــــــــهایی ست که تنـــــــــهایم نمیگذارد......


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

ماه من

 

قدم گذاشته ام...در جنگل شقایقها...رو به راهی هستم...که اولین دیدارمان زیر درخت دلتنگی به سر بردیم...آرام گریستی...زیر لب زمزمه کردی تنهایم نگذار...اشکهایت را بروی گونه ام پاک کردم...و گفتم...ما به هم محتاجیم...مثل آسمان به ماه...حالا چندیست میگذرد...من مانده ام و آسمان دلتنگیم...ماهم کجایی...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |


بگذار تنها بمانم

 

نقطه سر خط...نقطه را هر کجا بگذاری ...دوباره همان دلتنگی سراغم می آید...میخواهم نوشته هایم فقط خطاب به تو باشد...اما چه کنم...چه بنویسم...هنوز پشت پنجره خیالت ...
در انتظار صدای پایت هستم...موسیقی دلنواز من صدای ترنم ضربان قلبت است...چندیست نیستی...خیالت را هم برده ای...باشد...بگذار تنها بمانم...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

برگرد عشقم

 

برگرد عشقم

قبل از خیالت بیا...میخواهم ببوسم نگاهت را

برگرد عزیزم

قبل از رویاهایت...میخواهم لمس کنم لبانت را

برگرد...قبل از رفتن قلبت

عکس عاشقانه

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |


برام تب میکنی

 

گفتی بیا...آمدم

گفتی عاشقم باش...شدم

گفتی دوستم بدار...داشتم

گفتی خیانت نکن...نکردم

گفتی فراموشم نکن...نکردم

گفتی برایم بمیر...میمیرم

این همه گفتی و گفتی

الان بی تو میمیرم

اما تو حاضری یک کوچولو برام تب کنی

عکس های عاشقانه (3)

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

تقدیم به تو

 

 تقدیم به آنکس که هر چند کوتاه ...اما قرنها در قلبم زندگی کرد...
میخواهم با تو سخن بگویم...هی با تو ام...آری تو...این منم """"""مردی از دیار غربت...غریب آمده بودم...وچه غریبانه رفتار کردی...
بوسه هایم را زخم کردی...لبانم را باطنابی به دار خواهم آویخت...
به گونه ام...که شاهراه اشکهایم بود...سیلی خواهم زد...
و گل رز را فریب خواهم داد...تو که با صدای پر از احساستمرا به اسارت خود درآوردی...ای سلطان قلب من...ای که همه هستیم قفل درگاهت شده...وای که شرمنده چشمهایم شده ام...اشکهایم راه گریز را خوب میداند...و زبانم فقط برای تو میخواند...و تو تنها برای خودت مینوازی تار شب بیوفایی...و من اینجا ...همراه با مداحی خشک شاحه های زرد را...که چه مظلومانه انگشتهای خود را از بیقراری میجوند...آری با توام...تو که همه وجودم را تسخیر کردی...تویی که مرا مست نگاهت کردی...و حال از من گریزانی... عشقم من هنوزبا گل سرخ فریب خواهم خورد...و همچنان...با طنین شقایقها مست خواهم شد...و تو با صدای خواب براحساس شهر خرناس خواهی کشید...و من با خاطراتت تا سپیده بازی میکنم...
ومن با دل تو بی نصیب خواهم ماند
و تو تا میتوانی قلبم را به سخره بگیر
به شوق باغ پراز احساس یاس های وحشی
ازاین بهاردروغین تو نجیب خواهم رفت
آری میخواهم از قلب تو کوچ کنم...در انتهای بیقراری شهر خلوت قلبم...میرم...میرم بخاطر تو...میرم میرم...خداحافظ

 

کارت پستال درخواستی طراحان

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |


ترانه من

 

 در امتداد آسمان خیالت آمدم

از مرز شقایق هم گذشتم

خبری از تو نبود

قاصدکها را شاهد میگیرم...آمدم نبودی

چه کنم ...بغض هم گره خورده در گلو

درد دارم در دلم...نمیدانم

خبر داری تو از حالم

 


 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:, توسط ترانه |

من و شقایق

 

 برای تو...عشقم
با من بود...کلی با هم عاشقانه گفتیم...چقدر اشک ریختیم...چشم بسته تمام جنگل را طی کردیم...شقایقی تنها صدایم کرد...هی تو غریبه
باز گشتم...در کنارش قرار گرفتم...شقایق اشکهایش را پاک کرد و با بغصی غمگین گفت...تو هم مثل من تنهایی...گفتم خیر...مگر نمیبینی
خیالش همراهم هست...شقایق چشمهایش را مالید و با لکنت گفت...پس تو هم مثل من خیالاتی شده ای...من هم با خیالش سیر میکنم ...
اشک میریزم...اما اینبار حتی خیالش هم نیامد...حال تنهایم...تنها...نزدیک آن شقایق غمگین دراز کشیدم تا تو را در خواب ببینم..
www.3jokes.com - جوك، اس ام اس، تصاویر عاشقانه

صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 50 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.